داستان زندگی من پارت 12

ویو کوک

سوار ماشین شدم و رفتم فرودگاه تو فرودگاه شماره ای ا/ت گذاشتم تو مخاطبین و سیوش کردم (یکچی سیوش کرده حالا)
که نوبتم شد رفتم سوار هواپیما شدم

ویو ا/ت
رسیدم خونه و لباسم و عوض کردم و آرایشم و پاک کرد و خوابیدم ولی همش اتفاقات امروز می یومد تو ذهنم و نمی تونستم بخوابم که گوشیمو برداشتم و جونگ کوک و سیوش کردم....
(مغزم کار نمی کنه تو کامنتا نظر بدیدی هم دیگرو و چی سیو کردن)
و می خاستم بهش زنگ بزنم ولی الان دیر وقت بود شاید خاب باشه فردا بهش زنگ می زنم

فلش بک فردا توی بیمارستان بودم که بهش زنگ زدم و
ا/ت:رسیدی
کوک:آره
ا/ت:کی از آمریکا بر می گردی کره
کوک :دوهفته ی دیگه
ا/ت:چیییی این که خیلی طول می کشه😭
کوک:سعی می کنم زودتر تموم بشه جوجو
ا/ت:من کجام شبیه جوجو هستش اگه اینطوره توعم شبیه خرگوشی
خرگوش کوچولو منن☺️
کوک:یاااا من بزرگترین و قدرتمند ترین
ا/ت:بای
کوک:دارم حرف می زنم جوجوووو
ا/ت:😂😂
کوک:🤨😡
دیدگاه ها (۱)

داستان زندگی من پارت 13

داستان زندگی من پارت 14(پارت آخر)

داستان زندگی من پارت 11

داستان زندگی من پارت 10

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

⁴¹یک ماه بعد ا/ت ا/ت: جونگکوک کوک: جان ا/ت: من تو این برگه ل...

پارت ۴۱ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط